وقتی سخن از ناترازیها به میان میآید سخن از ناترازی بودجه ناترازی انرژی ناترازی سوخت ناترازی آب و غیره است اما در واقعیت بزرگترین ناترازی ایران ناترازی عقلانیت است عدم تطابق میان عقلانیت در تصمیمگیریها و راهکارهای اجرایی به معنای فاصلهگرفتن از شناخت عمیق مسائل و ارائه راهحلهای متناسب با آنهاست.
هنوز حاکمیت از عمق بحران و شناخت کامل مسائل ایران بی بهره است یا بهره کمیدارد؟
نه تنها دولت که دو جناح سیاسی کشور هم در بی خبری کامل بسر میبرند هنوز دو جناح برای حذف یک دیگر و تصاحب این حکومت دارند تلاش میکنند و نمیدانند چه شده و چه خاکی نزاع 30 ساله دو جناح بر سر متاع مشتاق آنان ریخته است .
در واقع عمق بحران برای دوجناح سیاسی و دست اندکاران حکومت ناشناخته است بله آقایان فکر میکنند یک مشکلاتی هست حل میشود. با کمیتلاش مشکل کاسته شده و جمع خواهد شد.
چرا ؟ چون راه حل دو جناح مبتنی بر مذاکره و احتمالا سازش بنا شده ابتدا فقط جناح اصلاح طلب به روش مذاکره معتقد بود اما بتدریج اصول گرایان هم بدین سمت کشیده شدند ( بنا به مناظره تلویزیونی آقای مهندس باهنر و آقای جبرائیلی 1403/10/22 )
اما چرا این راه حل از بنیاد اشتباه است؟
چون اکنون دیگر میز مذاکرهای در بین نیست و دوم اینکه با فروش نفت هم مشکلات حل نخواهد شد.
وضعیت به شکل هولناکی بدتر از آنچه است که دو طرف منازعه فکر میکنند.
خواجه در بند نقش ایوان است خانه از پای بست ویران است . حتی دشمن به این فکر میکند که ایران اینک در ضعیف ترین موقعیت خود قرار دارد.
واقعیت اینجاست که دولت و جناحها واقعا نمیدانند کجا ایستاده اند و بازی شطرنج جهانی در چه مرحلهای است؟
این سوال بسیار اساسی است.
1-هر دو جناح در مورد حمایت مردمیو پشتوانه ملی خود در غفلت کامل هستند مردم از دو جناح عبور کرده اند اما آقایان هنوز در فکر تخطئه رقیب هستند .
2-هر دو جناح نمیدانند دولت به مویی بند است و سرمایه اجتماعی دولت و جناحها به ته دیگ خورده در واقع هر دو جناح هیچ شخصیت درخوری ندارند که آبروی اجتماعی لازم داشته باشد برای مواقع ضروری.
3-وضعیت سرمایه انسانی اقتصادی اجتماعی ملی هم در دولت و حکومت به صفر یا منفی صفر رسیده است.
4-هیچ پشتوانه مالی و انسانی نرم افزاری و حتی سخت افزاری برای موارد بالا وجود ندارد.
با این تفاسیر دولت و دو جناح کجای کشور ایستاده اند. در لب پرتگاه ؟
آقایان سکوت ملت را به حمایت از خودشان تعبیر میکنند. و این اشتباه بسیار بزرگی است.
اشتباه جانکاهی که میتواند به قیمت نابودی خیلی از چیزها ختم شود.
احتمالا این صراحت لهجه من بسیاری را آشفته و شدیدا معترض خواهد کرد.
اما عمق فاجعه از این هم سیاه تر است. دو جناح کشور پدر ندارند مولی ندارند کسی که موقعیتشان را یاد آور شود ندارند.
امشب شب تولد مولی موحدین علی بن ابیطالب است. بلی علی علیه السلام پدر امت است اما چه غریب است در جامعه حکومت ایران و دو جناح کشور باید همچنان اذعان کرد هنوز علی تنها مانده است تنهای تنها در انتهای تاریخ شیعه؟
بیاد بیاوریم جملات سرنوشت ساز ایشان در بعد از رحلت پیامبر فرمود درست نظاره کردم به هر جاى نگریستم، براى خود یاورى جز اهل بیتم نیافتم و نخواستم که آنها به کام مرگ روند. دیده فرو بستم، با آنکه خاشاک در دیده داشتم و شرنگ نامرادى نوشیدم، با آنکه استخوان در گلویم شکسته بود و غم گلویم را فشرده بود و من شکیبایى مى ورزیدم. و به چیزى تلخ تر از حنظل، که به کامم ریخته بودند، صبر کردم..
نه فقط در این موقعیت خطیر ایشان شناخت و تحلیل داشت بلکه هر که میخواهد وضعیت قبل از پیامبر بشناسد باید به نوشتهها و سخنرانیهای ایشان متمسک شود حتی تحلیل ایشان برای آینده هم کامل است او هم زمان خویش میشناخت تفسیر میکرد هم آینده را آنجا که به مردم هشدار داد اگر کوتاهی کنید مجبورید فتنههای به زشتی جاهلیت را تجربه کنید که در جریان بنی امیه مسلمین تجربه کردند؟
این واقعیت دوران ایشان بود اما شناخت کاملی از صحنه و واقعیت داشت با وجودی که حق با ایشان بود. اما اینک حق با یکی از دو جناح است ؟
ولی برای بدست آوردن حکومت هر چه در توان دارند به صحنه میآورند. دولت مسقر هم در همین مقیاس بسر میبرد حمله اول سرداران اقتصادی دولت منجر به شکست شدید برای کشور شد ( در حالیکه خود فکر میکردند خدمت میکنند)
آنچه انجام شد ناشی از عدم شناخت موقعیت و عکس العمل بازار بود . این گواهی است بر عدم شناخت دو جناح از موقعیت چرا که رئیس بانک مرکزی منصوب اصول گرایان بوده و وزیر اقتصاد هم از نفرات اصلی اصلاح طلبان حاضر در حکومت مشاور اقتصادی رئیس جمهور هم ایضا".
آیا دو حناح کشور میدانند واقعا چه خبر است و خودشان چه توان و نیروی دارند چه برنامه و چارهای برای حل مشکلات کشور دارند.
نه از قبل (گذشته )نه از بعد ( آینده ) نه از برنامه نه از توان خودی و غیر خودی هیچ برآوردی وجود ندارد.
بهمین علت دوجناح در جهل زمانی و مکانی عجیبی گرفتارند.
اصولا 3 فاکتور برنامه بودجه و نیروی انسانی است که یک دولت به پیش میبرد.
دولتهای جناحی نه برنامه دارند نه بودجه و نه نیروی انسانی تاثیر گذاری جناحی یا دولتی با این از دست دادن 40 درصدی ارزش ریال دولت حتی قادر به فرمان داری کارکنان خویش را هم از دست خواهد داد.
حتی وزارت مربوطه از اعمال کارکرد تهی خواهد شد فرض اینکه وزرات صنعت معدن هم برای صنعت نه فقط مثمر ثمر نخواهد شد بلکه مانع صنعت هم تبدیل خواهد شد موضوعی که سوریه به وضوح دیده شد.
افت ارزش لیر سوریه باعث شد که کارمندان به رشوه گیری و فشار روز افزون به صنعتکاران سوریه گرایش پیدا کنند و این امر باعث خروج 4000 کارخانه پوشاک و نساجی از سوریه شد. ( البته فشار مالیاتی هم افزایش یافت همین طور فشار شهرداریها برای عوارض نظامیها برای عبور همینطور آب برق تلفن .......)
شدت کمبود عقلانیت نه در کارکنان عالی رتبه دولت که در سران و نمایندگان مجلس هم به وضوح آشکار است .
و این اوج فاجعه است . کسانی که خود باید عقل کل باشند منادی عدم وجود مشکلات اساسی شده اند حتی به وضوح در رسانهها و تلویزیون چنین سخن میگویند.
در حالیکه آنچه آنان میگویند مخدر است برای خیال راحت کردن هم جناحان و مردم عادی اما افسانه است درست مانند آن شبی که اسد سقوط کرده بود اما در تلویزیون ایران کارشناسان عالی رتبه سخن از پایداری دمشق و حکومت سوریه میکردند؟
اذعان به خرابی وضع هزینه دارد اولین هزینه اش اینست که اقرار کنند ما شکست خوردیم.
دومین هزینه اش اینست که عقلا به کمک ما بیایند ( هرگز از فراخان خبری نیست هر چه هست دروغ پراکنی فرافکنی است)
سومین هزینه اش عذر خواهی و یا حتی استعفا است که در قاموس آقایان جایی ندارد.
باشد حالا که معتقدید وضع خوب است به همین خیال باشید تا آفتاب فردا روشن کند خواب خوفتگان را؟
غزل های خاکستری / شعری زیبا از حامد عسکری